تأریخ وخدمات زنده ومشهود امپراتوری تیموریان محال است به فراموشی سپرده شود
حسن پیمان حسن پیمان



 

طرح مسئله: ..و

ــــــــــــــــــ

ــ پیش گفتار

نظراجمال پیرامون اثارتأریخی_

نگرانیها_

ـــتاج محل چراافسانوی؟

ـــ نامهای امپراتوران تورک

ـــ حساسیتها وبرترجوئیها

ـــ برخی تفاوتها درنحوۀ زمامداریها

ـــ حرف استنتاج گونۀ اخیر

****

این یک واقعیت تگذیب ناپذیرعینی وخارج از ذهن انسان است که خلق افریده گارواقعی تأریخ وتمدن وفرهنگ بوده ؛موئلد عمده ترین نیروی مادی ومعنوی ودگرگون ساز ومحرک اصلی هرگونه تغییروتکامل درجوامع بشری ونقش تعین کننده را درهمه عرصه ها داشته است.وتوده ها سرچشمۀ اصلی ولایزال افرینش علم و مدنیت،فرهنگ وادب،هنروثقافت،دانش ومعرفت،پیشرفت وشگوفائی بوده؛خلاقانه وپویا به ان دست یازیده وپیوسته به ان رشدوتکامل بخشیده ونسل بالنسل پویا ترشگوفاتروپربارتر به ثمرشانده است.اغراق نخواهد بودکه اگربرپایۀ اسنادموئثق عینی ومعتبرومنتشره دراثار ومطبوعات ودررسانه ها وتارنماهای مربوط به بسا پژوهشگران،موئرخین،زائیران،زبان ونژادشناسان ودانشمندان وسیاح هان جهان اذعان نمائیم که:امپراتوری تورکان درسراسردنیا حتا قبل ازمیلاد ازاسیای میانه واسیای دوردرشرق تاچین ،روس والاسائیبریا وابقاذیا درشمال،بحیرۀ خزر ومملک اناتولی پارس ویونان،مصر واروپا درغرب الا بحیرۀ مدیترانه وروم تا افریقا وسیعأ گسترده بوده؛بویژه اخرین سلالۀ ان امپراتوری تیموریان وبابریان واحفادمدنیت پروروخردگرای ان درخراسان بزرگ کهن ویا بخشی ازان (افغانستان امروز)وشبه قارۀ هند؛مهدومرکزعمدۀ تمدن ویگانه گهوارۀ علم ومعرفت ودارای فرهنگ عالی اصیل وشگوفا ی پربار؛سرمشق ورهنموددهنده وبویژه ایالت فرهنگی وباستانی هرات یگانه مرکزعمدۀ ترویج وگسترش فرهنگ وهنر وادب وعلم ومعرفت بوده است.تأریخ پرطلاطم کشورداغ وپرتپش افغانستان شاهد وگویای عینی این حقائیق  افتابی است که درپس منظرخود دچارشدیدترین وخونین ترین کشمکشهای لشکری وشمشیری)قدرت نمائیها وزورازمائیا،کشورکشائیها،فتح وشکستهابوده وبویژه بعداززوال( وانقراض امپراتوری تیموریان درسده های اخیردرشبه قارۀ هند وخراسان وافغانستان امروزی شاهد 
        نحوۀ 
بدترین شیوۀ قتل وغارتها،نسلکشیها،انتقام جوئیها،اتش سوزیها؛تعصبات کورجنسی؛ نژادی

قومی،قبیلوی،طائیفوی،منطقوی،مذهبی وزبانی وفرهنگی؛یعنی عمدتأبرمبنای پدیدۀ شوم وزیانبار"اتنیسیتی"الا حذف یک قوم وتبارونژاد بوسیلۀ قوم وتبارنژاد حاکم وبرسراقتداردیگرخود،بوده است.که نسل بالنسل دست بدست یک قوم ونژادچهره بدل نموده وزمامداران قبائیلی برخلاف دورۀ امپراتوریهای تورک واحفاد واخلاف ان بالای این جامعه تحمیل نموده وبویژه طی بیش ازدو دهۀ خونین اخیرقرن معاصربیست ویکم میلادی؛بطورمنظم وپلان شده وبگونۀ ایدئولوژیک تنظیم یافته دروجود گروه ها،سازمانها واحزاب وانهم ساخته شده درخارج ازمرزها به دست دشمنان اصلی ودیرینۀ کشور(پاکستان وانگلیس)ایران اخوندی واعراب مرتجع وغرب؛درجهت یک قومسازی جامعه بااستقرارحاکمیت مرکزی طرازفاشیستی-مذهبی اشراف فیئودلی وتکنوکراتی که اثرات شوم ونابود کنندۀان به اثر مقاومت تیروریسم به لباس جهاد اسلامی؛انهم پروردۀ دست خارج؛برکلیه ای ساختارها،زیربناها،نهادهای اقتصادی -اجتماعی-فرهنگی،اثاروابدات تأریخی دست اوردهای مدنی وفرهنگی وسرانجام ازهم پاشی شیرازۀ ملی ووحدت ملی،ترویج تیروریسم،فسادوجنایات وخیانتهای کلان ملی؛تیغ ازدماراین خلق بلاکشیده وبه خون و اتش وماتم نشسته ونهایت خسته؛بیرون کشیدند.!-که تاکنون به کام یک طبقۀ حاکم فاسد-فاشیستی مرکزی تک قومی انحصاری وغیرعادلانه،چرخانده شده است .دست بدست حاکمیتهای تک قومی باتلاشهای مذبوهانه درجهت ادامه وبقای ستمهای گونگون(طبقاتی وملی)؛نفاق ملی ونژادی؛قومی وزبانی وسمتی،قبیلوی وقبیله سالاری ومنطه پرستی طرازملوک اطوائیفی وزیمینه سازی برای تجزیۀ افغا نستان رامساعد نموده امده اند.ا-رفت وامد همچورژیمهای ضد ملی وضددموکراتیک وعظمت طلب وتمامیت خواه؛یکی پی دیگری درتشدید خصومتهای ملی،قومی وزبانی ونژادی ومذهبی وفرهنگی وبا رقابتهای شدید بایک دیگردراین زمینه های تفرقه اندازیها،بی رحم تر،وحشی تر،ظالم تروناعادل وناانصاف ومتعصبتروفجیع تر نسبت به یکدیگرعلیه اقوام تحت استبداد بویژه بالای جامعۀ تورک طورعمده(اوزبیک،هزاره،تورکمن،ایماق،تاتار،قزاق،قزلباش،پامیری وغیره...) و تاجیک ،بلوچ،نورستانی ،پشه ای،عرب وحتا پشتون و....تحمیل نموده امده اند.این رژیمهای فرهنگ ستیزضدمدنیت؛بجای حفظ ونگهداری ازاین دارائیها،اثاروابدات تأریخی،ثروتها ونهادهای فرهنگی،سینماها،تیاترها وبجای بازسازی احیاء واعمارمجدددیگری؛برای حفظ قدرت تک قومی وادامۀ استبدادخود،برعکس ویرانیها،جنایات وفجائیع،فسادووحدت شکنی افریده؛جزازستم واستبداد ظلم وواپسگرائیهاوتعصب کور؛چندان دست اورددیگری نداشته ویا ازهزاران مشکل افغانستان حدال یک مشکل انرا حل ننموده اند.بالخصوص دررابطه به همسوئیها ووحدت ملی ورشد فرهنگ عادلانه وتقسیم قدرت وثروت ومشارکت عادلانه وبرابرملیتهای تحت استبداد درقدرت سیاسی؛دراین تأریخ چیزی قابل گفتن نداشته اند وندارند.وانچه که بوده انهم بسوی نابودی سمت وسوداده شده وبه ویرانه ها مبدل وزمینه های هجوم واشغالگریهای کشورکشایان،استعمارگران وسودجویان استثمارگرواجنبیان را مساعدنموده امده اند.وپیوسته برای تأمین منافع انها قرارگرفته وبرضد منافع ملی خود عمل نموده امده اند.ویا هم دریک موقف وموضعگیریهای نهایت ضعیف وناتوان قرارگرفته دردفاع ازمنافع ملی خود عاجزبوده اند.وبااستفادۀ افزاری از"دین"عقائید وباورهای مسلط درجامعه وتفرقۀ ملی وحمایت ازان وازذهنیتهای کوروبستۀ ان؛هرنوع جنبشهای ازادیخواهانۀملی وخودجوش ضداستعماری گرفته تا مشروطیتهای ضد استبدادی ومطلق العنانی سلطنتی؛فرهنگ وزبان کشی وتمدن ستیزی،برضددموکراسی،عدالت اجتماعی وحاکمیتهای دموکراتیک مترقی ضدفیئودالی وارباب رعیتی ترقیخواه وعدالت پیشه ی پیشرونده وکاروان پیشاهنگ ان وبرضد هرگونه تحول تغییروتکامل باحمایت اشکارای اجنبیهای مغرض معلوم الحال بگونۀ کوردلانه وتاریک اندیشانه ومحافظه کارانه درجهت حفظودفاع ازنظام کهنه وبربرمنش واپسگرای بستۀ قبیلوی وقبیله سالاری بخاطربه حاشیه راندن ومحرومسازی سائیراقوام وملیتهای تحت استبداد؛بویژه خلق بااستعداد محنتکش وصلح دوست"تورک"به شیوۀ انگریزی"تفرقه انداز حکومت کن!"باتغییرهوئیتهای ملی وزبانی وفرهنگی ومنحل سازی انها وهمچنان   تلاشها برای نابودی اثاروابدات مهم وارزشمند تأریخی ویا باتغیر نامهای تأریخی دوران شگوفان خراسان بنام ونشان وزبان یک قوم خاص وحتا بنام اشخاص وافراد ویک فرمانده محل جهادی که دهها جنایت رامرتکب شده است وبنام یک ملیت حاکم سجل نموده اب به اسیاب ضد وحدت ملی همسوئی وهمبستگی وبرادری بین اقوام وملیتها ونژادهای مختلف ریخته امده اند که حدود (30قوم)وتباردرترکیب این جامعۀ مصیبت زده؛درفقرومرض وبیسوادی،فساد وجنایات،جنگ وتیرور،درگروماندۀ ما،شامل بوده وعملأدربین این جامعه حضوردارند.که همۀ این تلاشها درخدمت بیگانگان بوده ودرجهت بی هوئیت سازی وبی فرهنگ سازی وبی زبان سازی وبالاخره مدغم  منحل ومضمحل سازی انها به یک ملیت وقوم ویک نژادحاکم؛سالهاست تلاشهای مذبوهانه درزدوبند ودرتبانی باکشورهای همسایه  ی مغرض ومعلوم الحال توطئه گرچون پاکستان تیروریست اسلامی واخوندهای ایرانی وغیره تا کنون دردرون این جامعه درجریان بوده است.که باگرفتن زبان وفرهنگ این ملیتهای بافرهنگ ومتمدن میخواهند ازاین طریق بدون استفاده ازتیغ ودشنه!باگرفتن زبان وفرهنگ شان انهارابکشند.منحل ومضمحل وبه فراموشی تأریخ وبه نابودی بسپارند.واین درحالیست که کلیۀ خلقهایکه دریک قلمرو جغرافیائی زندگی میکنند باهم برادر ودارای حق وحقوق مساوی وبرابروعادلانه درهمه عرصه های سیاسی واقتصادی-اجتماعی-فرهنگی-نظامی وبویژه درقدرت حاکمۀ ان باید مساویانه وعادلانه  سهم داشته باشند.تا مفهوم یک ملت واحد ویک پارچه بودن رابیان نماید.ملت واحد بدون تقسیم عادلانۀ ققدرت وثروت هیچ مفهمومی ندارد.ازحل عادلانه ودموکراتیک"مسئلۀ ملی"دراین کشورکثیرالملیت اصلأدرطول تأریخ هیچ یک حرف عملی ونیت صادقانه ودلسوزانه وکاملأ عادلانه   درعمل هرگزدرمیان نبوده است که باعث به مخاطره اندختن جدی تفاهم ومشارکتهای ملی وسیاسی وهمسوئی ملی گردیده است.که حق تعین سرنوشت ملی تاسرحدجدائیها وتجزیۀ افغانستان را فراهم گردانیده است.ودرجلوگیری ازایجاد یک نظام مردمسالارودموکرتیک پارالمانی انتخابی فدرالی غیرمتمرکز متضمن وحدت ملی درقلمرو واحد ونقشۀ سیاسی رسمی افغانستان کنونی ازهیچ گونه تن دادن به سازش زبونانه ودون صفتانه ولغزش بسوی اتنیسیتیها وتفرقه های خونین ضدملی وضددموکراتیک وغیرعادلانه درزدو بند درتبانی بانظامیگران پاکستان واربابان انگریزی وحامیان انها دست بردارنبوده اند.حتا روحیۀ ملی ضد اشغالگریها بویژه مداخلات وراکت اندازیهای پاکستانیهاراباسکوت وخموشیهای پیهم بنابروابستگیهای ننگین وخائینانه درروح وروان پرشورواتشین مردم سلحشور غیورواستعمارشکن ومیهن پرست ما به دستوراربابان خودفروکش نموده امده اند.که پاکستان ازطریق عمال"جهادی"ونفوذ خود درمهره های کلیدی حاکمیت تمامیتخواه فاسد-فاشیستی میخواهد روحیۀ میهن پرستی دشمن شکنانه رادرروح وروان جامعۀ مابکشد وانهارا برضد مردم ومیهن خود بسازد واین تلاش مذبوهانه ادامه دارد.واین درحالیست که خلق غیورواتش نفس ما؛فقیروبی دفاع ومظلوم ومحروم بوده اند وهستند؛اما باایمان کامل وراسخ میهن دوستانه ی خودنیرومندترین قدرتهای استعماری جهانی وغول زوروسرمایه را به زانودراورده وپوزۀ انها را به خاک مالیده اند.که به اوراق زرین تارخ کشورما به خط زرین ثبت واظهر منشمس است.ا

یک نظراجمالی پیرامون

اثار وابدات تأریخی:-بادریغ که خلق تورک وجامعۀ تورک تباران افغانی که بخش مهم وقابل ملاحظۀ این جامعۀ به خون نشسته ومدافعین راستین انرا تشکیل میدهند؛تأریخ زندۀ انها با جعل سازیها به فراموشی سپرده شده ویا هم همه داشته ها وآثاروتمدن، وبویژه فرهنگ وزبان پناه ناپذیرانها به اثربی توجهی حکام وسلاطین وزمامداران قبائیلی منهدم ویا تخریب ویا به ویرانه ها مبدل گردیده است.ا

نگرانیها:

یک:-هرگاه اثاروابدات ومعماریهای دورۀ درخشان امپراتوری تیموریان واحفاد درهرات؛امیرتیمور،مبرزا سلطان حسین بیقرا،شاهرخ میرزا،الوغ بیگ،میرزا بایسنر،اموزگارودانشمند بزرگ امیر علی شیرنوائی وزیردانا وفرهیخته وعالم وبویژه ارامگاه باشکوه گوهرشادبیگم ومقبره های احفاد واقارب وفرزندان فرهنگ دوست هنرپرور وخردگرای او واینکه هزاران دوکان وصدها کتبخانه ومدارس ومساجد وخانقاه وحمام وسائیر معماریهای دیگری درهرات باستانی این یگانه گهوارۀ علم وعرفان ومدنیت دورۀ امپراتوری تورکان را به نمائیش میگذاردکه؛امروز مردم وجامعۀ مدنی اززمامداران قبائیلی میپرسند که این همه اثار وابدات دردوران پرشکوه وپرجلال ومرکزشگوفان علم و ادب وهنروعرفان دربار امپراتوری تورکان  تیموری بوده  که اکثرأ ابترو خراب ویران گردیده است !؟ که زمامداران قبائیلی ما نه تنها به ان چیزی نه افزوده اند بلکه د رحفاظت ونگهداری انها منحیث دارائیهای ارشمند ملی وتأریخی نیزتوجه اندکی نموده اند.واگاهانه خواسته اند به فراموشی سپرده شود وبه تدریج بسوی نابودی برود.وبمثابۀ ثروت سرشارملی ونمادیک فرهنگ باعظمت مورد توجه سیاحین جهان بوده که دلسوزی درمواظبت ونگهداری ازانها کمتروکم رنگ تربوده است.سعی وتلاش صادقانۀ لازمی درحفاظت ونگهداری این اثاروابدات ارزشمند تأریخی به خرچ داده نشده است.ا

دو:-باغ بابرکه ارامگاه نیوه ره(نبیرۀ) امیرتیمور"ظهیرالدین محمد بابر"سلطان وپادشاه عالم دانا شاعرونویسنده وهنرپرور که حتا دردورۀ حاکمیت شئونیستی حفیظ الله امین به قرارگاه امنیتی پولیس مبدل شده بود تا به تدریج اثارانرابکلی ازبین ببرد! که درزمان امپراتوری بزرگ بابری درافغانستان یگانه تفرجگاه زیبا وشگوفان سرسبز وقشنگ ودل انگیزبوده است.ا

سه:- ویا اثاروابدات بارزش دیگرتأریخی مانند چهار منار وقبل ازاین دوره ها نیزاثارباستانی پرارزش تاریخی حدود(3000سال)قبل ازامروزبتهای بامیان که بنابرموقعیت انها درمحیط ومناطق هزاره نشین یک "شاخۀ مهم تورک"درقلب کوه بامیان بوسیلۀ"ملا عمریک چشمه"امیرالموئمنین طالبان که پاکستان اسلامی تیروریست و-ای-اس-ای- خون اشام به وی این لقب را اعطانموده  ودررأس رهبری طالبان تیروریست تعین نموده بوند؛با توپ وتانک وراکت درطی چندین روزانفجارات مدهش دراین عصراوج فرهنگ وتمدن کنونی نابودساخته شد که حتا کوچکترین توته وپارچۀ انرا هم جمع اوری نموده به بازار اربابان پاکستانی خود بفروختند.خاکفروشی وطنقروشی،اثارومدنیت فروشی کردند.که تمامی امپراتورها وشاهان حتا اسکندربزرگ واعراب وچنگیزخان،بنابرارزش فرهنگی وتأریخی این تندیسها وارباب النوع دورۀ بودائیها با انها به چشم حرمت نگریسته ازتخریب انها خودداری ورزیده بوده اند..ا

چهار:-هرگاه حکام تک قومی بنام فرهنگ وازفرهنگ ومدنیت خبری وازان چیزی واندکی برخوردار میبودند؛وفرهنگ ستیز و نژادسیزوبافرهنگهای بومی این ملیتهای بافرهنگ بیگانه نمیبودند،چرامانند هندوستان که انجا نیزازدست اوردهای بزرگ وباشکوه همین سلاطین وامپراتوران بافرهنگ تیموری بویژه امپراتورهنرپروروفرهنگ دوست ظهیرالدین محمد بابرواحفاد بافرهنگ انها اگربه ان نه افزوده اند حداقل در حفاظت ونگهداری انها چیزی ناموختند که؛ دست اوردهای بزرگ وباعظمت تأریخی؛اثاروابدات وبناهای قشنگ وزیبا وثروت افرین چون ارامگاه افسانوی"تاج محل"هفتمین بنای عجائیب وغرائیب دنیا که درجهان درهنر معماری وحکاکی وکندن کاری میناتوری ونقاشی درطرح ودیزاین با ساختارهای غامض وپیچیدۀ هنری ان بوده است که ازطریق یک نظرسنجی در18/فبروری/سال2007م.واعلام نتائیج ان درهمان سال قصرتاج محل ازسال 1983م به اینسو جزومیراث فرهنگی جهانی سازمان بین المللی یونسکودرامد؛ویکی ازهفتمین بنا های افسانوی عجائیب وغرائیب ونادردرجهان ثبت تأریخ گردید..اکه مانند دولتها هند ی ازاین اثارحفاظت ونگهداری میگردید.ا

پنج:-به همین منوال بنای بزرگ وباشکوه امپراتوری بابری مانندلعل قلعه،قطب منار(ساختاردورۀ فرمانروائی قطب الدین آی بیگ که درزمان التمش جانشین ان تکمیل گردیده)مساجد جامع بزرگ دردهلی وبه یک تعداد ایالتهای مسلمان نشین درهندوستان را نیزمیتوان مثال زد.و..ا

شش:-به همین ترتیب ارامگاه های بزرگ وبا عظمت تأریخی امپراتوران بزرگ احفاد بابری:چون اکبر وهمایون تا اورنگزیب وفرزندان ان وده ها بنا ها وساختمانها ومعماریهای محیرالعقول وبی نظیرتأریخی که نویسنده دردورۀ تکمیل تحصیلات عالی خود درهندوستان همه را ازنزدیک به چشم سردیده امده ام،نه تنها یگانه مهد ومرکزفرهنگ وهنرومرکزتوجه وجلب وجزب سیاحین وتوریستهای جهان قرار گرفته است بلکه با معرفی عالیترین شهکاریهای هنری وصنعت معماری وحکاکی حجاری وکندن کاری ومیناتوریهای شگفت اوروزیبای افسانوی که بویژه این بنا ی افسانوی تأریخی تاج محل ارامگاه"ممتازمحل"که قبل از این لقب نام اصلی ان"ارجمند بانو بیگم بوده"؛بنابروصیت او به همسرش"شاه جهان"که قبلأ بنام"شهزاده خرم"یاد میگردیده است؛بنابردوستی وعشق ومحبت اتشین که باخانمش ممتاز محل داشته؛این ارامگاه را ساخته واعمارنموده است.که درمنزل بالائی ان ممتازمحل ودرمنزل پائینی ان خود شاه جهان مدفون گردیده اند.اما شاه جهان میخواسته که بهترازاین ارامگاه به خودبناکند اما به غم واندوه محبوب خود همه روح وروان خودرا حتا جان خود راازدست داد ونتوانست به این مراد خودبرسد وازانرو درکنارارامگاه دلباختۀ خود  او نیزمجنون صفت ارام گرفت.ا

هفت:-چراافسانوی میگویند؟

ارامگاه تاج محل را بخاطری افسانوی وبا عظمت میگویندکه(عظمت وشکوه هنرافسانوی)دران بکاررفته است.بگونۀ مثال:هرشاخۀ گلی که درساختارهای هنرمعماری وحکاکی وکندن کاری ومیناتوری ان بکاررفته است؛واقعأهم عجائیب وافسانوی است.که در ودیوار وستونها واوراق وتاقها وسقفهای ان با انواع دانه های قیمتی وجواهرات وبا پربهاترین سنگهای قیمتی چون لعل ،یاقوت،لاجورد وزمرود وحتا دانه های الماس(اماقراراظهارات رهنمای توریستها ومسئولین حفاظت ونگهداری این بنای افسانوی برخی دانه های بزرگترقیمتی والماس انرا انگلیسها درزمان خروج خود حفرنموده ازجایش کنده به غارت برده بودند که جای های کنده شده وشکشته های ان درروی دیوارها وستونها به وضاحت دیده میشود )چنان ظرافتی بکاررفته که با ورزیده تری ومجرب ترین وبا ظریف ترین کلکهای هنرافرین درحدود 2000 هنرمند معمار حکاک نقاش نجار رسام ومیناتور کاران  کارکنان ماهرتورک،هند وبخارا هرات وحتا ازروم وفرانسه وپارس جمع نموده به سبک بسیارعالی وحیرت اوری به چنان ظرافت وبه شکل کاملأ طبیعی ان حکاکی وبروی این دیوارها وستونهای مرمرین سراپا نقش بسته است که گمان میشود همۀ این گلهای زیبای طبیعی هستندکه عقل وهوش انسانر ااین مهارتهای خارقالعادۀ هنری بخود مجزوب ومبهوت میسازد که با همان زیبائی خود تا کنون هنردوستانه وفرهنگ دوستانه حفظ ونگهداری گردیده است.ومنحیث میراث گرانبهای عجائیب دنیا وثروت لایزال ملی وتأریخی؛دولت ومردم هند ازان سخت هراست مینمایند.که نمادی ازبرتری هنری وهنردوستی وفرهنگی ومدنی وادبی سلاطین تورک های دورۀ بابری وهنرپروری وفرهنگ دوست بودن انرا به نمائیش میگذارد.که سرزمین افسانوی هندوستان را به مهد هنر وفرهنگ مبدل وبرجهانیان معرفی میدارد.ا

هشت:-تاکنون دولت هند سرمایه وثروت سرشاریکه ازبابت بازدیدهای سیل اسای سیاح هان وتوریست های سراسرجهان بدست می اورد؛شایدکه دهها چندقیمت ویرانیها وتلفات وخسارات ناشی ازجنگها بین سلاطین وشاهان ان دوره رانتنها تکافونموده بل قیمت اصل مصارف این بنا هارا کفاره نموده باشد.ومنحیث یک سرمایۀ جاودان مردم وسرچشمۀ ثروت لایزال به مردم هند افسانوی باقی خواهدماند .که درواقع این اثار آبدات وبناهای افسانوی تأریخی است که کشورپهن اورهندوستان رابه "سرزمین افسانوی!" مسممأ نموده است.ا

نه:-وامازمامداران قبائیلی ما اگرخود با همچوفرهنگ اشنائی ندارند ویا ازدیده گاه تعصب به ان اثارباارزش تأریخی که مظهراستعداد خلاق خلق تورک ودورۀ امراتوری انان درافغانستان مینگرند.ازهمسایۀ هندوستانی خود هنروفرهنگ دوستی وطرزنگهداری وحفاظت انها را بمثابۀ منبع ثروت باید می اموختند.که حفظ همچودارائیها وثروتهای بی بدیل وقیمت بهای کم نظیرملی تنها مربوط به یک قوم وقبیله نبوده ؛وهرگاه ازلحاظ فرهنگی هنری ومعماری افتخارات ان به دورۀ امپراتوری تورکها برمیگردد؛اما ازلحاظ شهکای هنری ان که بمثابۀ اثار گرنبهای میراث بزرگ تأریخی ازعجائیب هنردرجهان به تمامی افغانستان وجهان تعلق میکیرد.ا

نامهای امپراتوران تورک درجهان:-سلاطین وامپراتوران تورک برخلاف زمامداران قبائیلی ما  تبعیض را نمیشناخته اند؛هدف عمدۀ انها کشورکشائی وتوسعۀ امپراتوریها بویژه درسه قارۀ دنیا بدون اعمال تبعیض بوده است.ازجملۀ (16)امپراتوریهای بزرگ درجهان غیرازشاهان وامرای محلی ممالک تحت سلطه که؛عمده ترین انها عبارت اند از(امتمپراتورهای هونگها یاهونیکها، امپراتورهای هونیکهای غربی،امپراتورهای هونیگهای اروپائی-امپراتوری هونهای سفید-امپراتوری تورکهای ابی-امپراتوری اوارها-امپراتوری خازارها-امپراتوری کبیر سلجوقیها-امپراتوری کوشانیها-امپراتوری خوارزمشاهیان-امپراتوری غزنویان-امپراتوری طائیفۀ زرین یاطلائی-امپراتوری کبیرتیموریان-امپراتوری کبیربابریان-امپراتوری عثمانیان وامپراتوری صفویان وشیبانیان اوزبیک)-وپادشاهان چون:ایغورها-تاتارها-قره خانیان-خزران-قرغیزها-قبچاهای مصر وغیره که مجموعأ بیشال600سال حکمراوای درسه براعظم دنیا وبه طورمتوسط درسراسردنیاگفته میشودکه مدت15سال رابا استقرار امپراتوریهای مستحکم وبا ثبات تسلط کامل داشته اند.(1).وبه همین منوال حدود 400 زبان درجهان نیزاززبان تورک ریشه گرفته است ومادرزبانهای دنیا بشماررفته است.(2)-واین درحالیست که زمامداران قبائیلی وبرخی برترجویان نژاد ی وزبان پرست پیوسته تبلیغ میکردند ومیکنند که اوزبیکها ویا تورکها الفابیت یا رسم الخطندارند.وبی زبان هستند!-که با چنین پرسشها شخصأ نویسندۀ این مختصربه همچو پرسشهای تحت عنوان"هزل ومزاق"چندین بارحتا با مقامات بلند کلیدی درهمه دوره ها مواجه شده ام که ازدیدگاه برترجوئی وحسادت درمقابل غنای فرهنگی جامعۀ تورک؛برترجویان به این بیماریهای بی درمان مبتلا گردیده اند وحسادت میورزند.ا

الف:-بویژه دردورۀ اخیرامپراتوریهای تیموری ونیوه رۀ وی دورۀ شکوه بابریها با وجود کشورکشائیها ونبردهای سنگین وفتوحات ظفرمندانه وبرگشت ناپزیرانها با وجود تلفات وضائیعات وخونریزیها؛همیشه منحیث یک رهبردلسوزدربین مردم بوده،باهنرمندان،شاعران ونویسنده گان،فرهنگیان وصنعت گران،نقاشان رسامان وخطاطان یکجا بوده وانها را همیشه به دربارش به گرد خود جمع نموده با قدروقیمت فراوان احترام وعزت نموده وبا بخششها وتواحیف گرانبها انهاراتشویق وترغیب نموده ودربار بابرپادشاه مهد علم وعرفان بوده است.بگونۀ مثال:امیرعلی شیرنوائی این نابغۀ بزرگ ومتبحرعلم ودانش واموزگاربزرگ وزیردانای دورۀ امیرتیمور چراغ علم ومعرفت دورۀ تیمور ی را روشن،جاودانه وتابناک ساخت که ولایت باستانی هرات به گهوارۀ عرفان وادب وازلحاظ هنروادبیات؛باارزشترین ولایت وبه مرکزرشد وانکشاف علم وفرهنگ ومدنیت نتنها درخراسان بزرگ بلکه به حوزۀ اسیا وپارس مبدل گردید.ا

ب:-این امپراتوران هرجائیرا که فتح نمودند فورأ انجا را اباد وشاداب وسرسبزگردانیده وویرانه های انرابه یک محل ومنطقۀ افسانوی مبدل گردانیده اند.(3)-واین درحالیست که برترجویان وبرخی موئرخین درنوشته های خود بطورزرنگانه ازلحاظ تعصبات کور اتنیسیتی نژادی وزبانی تورکهارا برای برائت دادن به قبائیل وحشی وبیابان گرد کوچندۀ خود که به حالت اسفباری زنده میکنند؛به قبائیل صحرانشین وحشی وبی فرهنگ معرفی نموده اند.؟!-بویژه برخی انگلیسها وبرخی اعراب  وایرانیها درتحقیقات خودبگونۀ تعصب امیز بنام بیابان گرد وحشی وقوم ظالم ومربوط به خانوادۀ چنگیزخان ومغولان به تکرار قلمداد مینمایند بیش ازاینکه تحقیقی وپژوهشی باشد جنبۀ تبلیغاتی داده میشود.که هدف برترجویان ازاین تبلیغات تکراری درپسوند نام هرامپراتوربه گونۀ حقارت امیزچندین هدف را دنبال مینمایند:ا

یک:-دلیل نخست وعمدۀ ان جنبۀ اتنیسیتی برترجوئیهای قومی ونژادی وزبانی داردکه؛دربررسیهای جانبدارانه درهرنوشتۀ خودچندین بارازچنگیزخان یاداوری وتورکهارا به ان بلا انقطاع پیوند داده بیرحمی های چنگیزخانرا که مانند هیتلر؛احمد خان ابدالی ملتانی انگلیسی،امیر عبدالرحمان دست نشاندۀ انگلیس،نادرخان دریدونی دست نشاندۀ انگلیس وال یحیا،وزیرمحمدگل مهمند الا ملا محمد عمر  یک چشمه رهبرطالبان وگل ب الدین حکمتیار وغیره که شاید این چهره ها باردیگر منحیث معززین دست نشاندۀ دوبارۀ پاکستان وانگلیس وحامیان دردولت ایندۀ افغانستان بعدازخروج نیروهای خارجی بالای این خلق بی نقش درسرنوشت خویش دوباره تحمیل خواهند گردید ؛ حتا در حملات وحشیانه وبربرمنشانه وقتل وغارت،جنایات وفجائیع وفساد وبیرحمی های خود؛بدتر وظالم تر وبیرحم ترازچنگیزخان ومغولان بوده اند؛منسوب میسازند..ا-واینکه؛ جانب دیگردیدگاه های تأریخ رادرمورد این کارکردها؛وروشهای صلح امیزوشماری جنگهایکه بالای سلاطین تورک نیز تحمیل گردیده ویا ازکارکردها وکارنامه های مثبت  وصلح خواهانه ی انها نیزبنابراخطارهای برترجویانۀ نیات درونی ایشان ازکنارانهازنده وسلامت عبورنموده طفره میروند.ا

دو:-تلاش مذبوهانه جریان دارد تا تورکهارا وحشی وبی فرهنگ درجهان معرفی نمایندکه؛برعکس فرهنگ وعظمت هنری انها به عجائیبات دنیا ثبت تأریخ یونسکو گردیده است.که ازتوضیحات پیرامون ان بطورهمه جانبه علمی وفرهنگی وپژوهشی عاجزو ازکناران طفره میروند.امابرترجویان مدعی اند که این فرهنگ وهنر مربوط تورکها نبوده به پارس ویابه کشورهای دیگری مرتبط میسازند.وازتوضیح ان عاجزمیمانند که طی این چهارصد سال این مدعیان فرهنگ که دعوای هژمونیستی رادراین منطقه براه اندخته اند؛چرانتوانسته ا ند حداقل مانند قصرتاج محل ویا قطب مناروغیره بنای میساختند وفرهنگ داری خودرا به جهانیان به نمائیش میگذاشتند.ا-وهرگاه ان امپراتوران دراین عصرتسخیرکیهان وطبعیت زنده میبودند این فرهنگ به کدام حدی پیشرفت مینمود؟ 

سه:-مهم انست که بخاطربیم ازدست دادن قدرت انحصاری یک قومی بویژه درافغانستان که یک واقعیت عینی وافتابی تلقی میشود،برترجویان روحأزجرمیبینند.زیرا ازجملۀ 30 قوم درترکیب جامعۀ افغانی همیشه یک قوم درحاکمیت بوده است.وازهمه مهم ازاتحاد ووحدت جامعۀ تورک درهراس هستند.وجلو به قدرت رسیدن انهارا میخواهند سدگردند واین ذهنیت را عمدأ میخواهند به شکل تحریک امیزدرذهنیت عامه خلق نمایند..ا

چهار:-متانت وشجاعت درجنگ ونبرد؛اتخاذ تدابیروتاکتیکهای عالی وظفرمندانه رابه ظالم بودن،وحشی بودن وبربرمنش بودن بطور اغراق امیز معرفی مینمایند.درحالیکه درجنگهای بین سلاطین وزمامداران انهم درحدود 350الا400سال قبل ازامروزکه تیرو کمان،نیزه وشمشیروجنگهااکثرأ تن به تن بوده واساسأ بیرحمیها وکشتارها معیار پیروزیها وشهامت درنبردهای ان دوره ها بوده است که بیشتر غیرت وشهامت وقهرمانی سرکرده گان  وفرماندهان جنگ مطرح بوده است نه سلاح های پیشرفتۀ اتوماتیک کنونی که بیشتردرجنگهای کنونی  معیار پیروزی شمرده میشودکه؛دران نوع جنگها هردوجانب مقصربه جنایات جنگی وتلفات میگردند.اما تلاش برتر جویان انست که صرف یک طرف جنگ وانهم تورک هارا مقصرمعرفی نموده اند.که گویا طرف مقابل دیگرجنگ، دست وپابسته هیچ به جنگها دست نیازیده باشند ودست به علاشه نشسته باشند؛ که ازکشتار وغارت وبربریت انهاهیچ تذکری نداده وجانبدارانه بحث وبرسی مینمایند.ا

پنج:-دراینجا عمده ترین اهداف تخریب تورکها ویا امپراتوریهای انها دران است که  باتخریب جامعۀ تورک؛اساسأ میخواهند پوششی برای ویرانیها،کشتارهای دستجمعی،نسل کشیها،کله منارسازیها وتصفیه های قومی،تعصبات مشهود وزندۀ زبانی ونژادی وفرهنگی؛جشن کتاب سوزیها،اضمحلال ونابودی هوئیت ملی،تخریب ونابودی آثاروابدات مشهورومعروف وبا ارزش تأریخی که متعلق به دورۀ امپراتوریهای تورک میگردد وبه سعی وتلاش فرهنگی وهنری انها تعلق دارد؛وازلحاظ شهکاریهای هنری وفرهنگی ومعماری وحکاکی منحیث یک میراث گرانبها نتنها  مطعلق به خلق تورک بلکه؛ازعجائیب دنیا محسوب میگردد؛میخواهند درپشت پرده های سیاه فراموشی؛به تأریخ بسپارند...ا-تابه جنایات وفجائیع وقتل وغارت وبه نسل کشیهای قرن معاصرفرهنگی!؟ خود نیزیکنوع برائت ومشروعیت بخشیده باشند...ا

برخی تفاوتها درنحوۀ زمامداریها:-تفاوتهای دیگری را نیز میتوان بین سلاطین وامپراتوریهای تورک وسائیر زمامداران قبائیلی بویژه درافغانستان برشمرد:و

الف:-زمامداران قبائیلی برپایۀ تعصب،"وحدت قومی"رابنام "وحدت ملی"معرفی میکردند ومیکنند،وحاکمیتهای یک قومی را ازطریق کشتارها وکله منارسازیها ونسل کشیهای قومی بنا کرده امده اند.اما دردورۀ امپراتوری تورکها باوجود انکه بیشترانها ازجانب شاهان وسلاطین بویژه خوارزمشاهیان که خود ازنژاد تورک استند ویاراج پتها "رانا سنکاها" درجنگهای تحمیلی "پانی پت"درهند دردورۀ امپراتوری بابریان؛ بالای بابر؛ اورا بیشترترغیب وتشویق به جنگها میگردند.اما مانند زمامداران افغانی ما مشخص تحت عنوان"قوم وزبان وتبار"هرگزنجنگیده اند.ونسل کشی نژادی نکرده اند ؛واما هرطائیفۀ که باکبروغرور وگردن کشی مقاومت میکرده به جنگ ونبرد میپرداخته اند وسبقهای فرموش ناشدنی مطابق حالشان واستعدادشان برایشان  میداده اند. بگونۀ مثال:در"تأریخ امپراتوری عثمانی درصفحۀ- 602"-605 ازقول فریدون بیگ چنین اورده شده است:"درهمه جا"اوزون حسن"درکاغذخودسلطان محمد فاتح را هرجا محمد بیگ خطاب کرده عمدأ با لقب سلطانی اسم نبرده است وبا بی ادبیها کبرونخوت نموده بد گوئیها میکرده است و..."طی همچو نامه های تخریب امیزسلطان محمد خورزمشاه را  تحریک وتشویق به جنگ میکرده است..(4)-تأریخ شاهد است که بیشترین جنگهای انان بین همتباران خود انها نیزبوده است..ا

ب:-زمامداران قبایلی بعد ازفروپاشی امپراتوران تورک؛جنگهای خودرا تحت نام"دشمن قطغن بدخشانی"مانند امیرعبدالرحمان واحمد خان ملتانی ونادرخان تحت عنوان "شمال وجنوب"؛قتل وغارت وکشتارهای خونینی را براه انداخته امده اند؛اما تورکها نتنها تحت این عناوین جنگ نکرده اند بلکه؛اهداف بیشترانها کشورکشائیها،توسعه طلبیها وگسترش ساحات قدرت ونفوذ واستقرار حاکمیت امپراتوری درجهان یکجا با سائیر اقوام وطوائیف بوده هرجای وهرممالک راکه فتح میکردند مردم ان تابع گردیده به قوتهای رزمی جنگی انها افزوده ودرسلطنتهای محلی ان ممالک؛ منحیث شاهان وامرا درقدرت سیاسی شریک ساخته میشده اند که شاهان وسلاطین محلی را ازطوائیف واقوام همان محل؛حتا اگرغیرتورک هم باشد میگماشته اند که دههامثال درتأریخها اورده شده است...ا

ث:-زمامداران قبائیلی بطور عمده توسط انگلیسها وسائیرقدرتهای جهان؛ دست نشانده ویا به شکلی ازاشکال وابسته به خارج بوده اند.اما امپراتوران وشاهان تورک برعکس از سوی بریتانیای کبیر وسائیر قدرتهای جهانی مورد تهدید قرار میگرفته اند ودست نشانده نبوده اند.وبرعکس اینها خودشان؛ شاهان را دست نشانده خود میگماشته اند.وبازور وقدرت جنگی  وبا اتخاذ تدابیر وتاکتیکهای عملی بادسپلین شدید نظامی وبا سنجشها ومحاسبات دقیق از اوضاع جنگی ونظامی و تثبیت درست توازن قوای طرفین ومواضع ان درجنگ؛همچو امپراتوریها را درافغانستان و درجهان موءفقانه مستقرساخته اند.قدرتهای بزرگ جهانی  کمترتوانسته اند تورکهارا منهزم وبه شکست قطعی مواجه سازند.اصلأ به ندرت میتوانسته اند جلو حملات وفتوحات بی برگشت انهارا بگیرند وسد شوند...ا

ج:-اهداف عمدۀ زمامداران قبائیلی دربراه اندازی جنگها اکثرأ غارت وچپاول بوده وبیشترمنافع شخصی انها نسبت به جامعه وابادی مملکت مدنظرانها بوده است..بگونۀ مثال:احمدخان ابدالی ملتانی(1747-1772)طی حدود (25سال)پادشاهی خود؛(17 بار)صرف بخاطرغارت دارائیها وزیورات وربودن ثروت وسرمایه به هندوستان هجوم ویورش برده است.وبروی اسناد موئثق تأریخی چنان به کشتارهای دستجمعی وقتل وغارتها ونسلکشیها ومسلمان کشیها با چنان وحشیگریها وخونریزیها ی بلاوقفه وتباه وبرباد ونابود کننده وجنایات وفجائیع ظالمانه وبه کله منارسازی دست میازیده است که ؛حتا مسلمانان دودسته قران را حضور احمد خان بیرحم ابدالی پیش کش مینموده اند اما قران کریم نمیتوانست جلو حملات وجنایات وفجائیع هولناک اورا بگیرد.وسرانجام بعدازاخذ(30)لک روپیۀ هندی به قسم رشوت؛ موئقتأازغارت وانسان کشی دست    میکشد......(5)-امپراتوران تورک بویژه دورۀ تیموریان درافغانستان وهندوستان؛غنائیم واموال بدست امده ازجنگ را وحتا تحفۀ بزرگ ونهایت گرانبهای"الماس کوه نور"را که مردم بعدازپیروزی امپراتوربزرگ ظهیرالدین محمد بابردر جنگهای پانی پت درهند درمقابل راجا"رانا سنکای"ظالم ومستبد  وواژگونی رژیم راجاهایراجپوت "ازنهایت خوشحالی  وبا شأن وشوکت فراوان واستقبال گرم وبا مراسم باشکوهی به او هدیه میکنند که درواقع ازجملۀ دارائی شخصی وی به حساب میاید که مردم با احترام وعزت خاص به وی تحفه نموده اند.اما بابرشاه عادل به فکرزر اندوزی شخصی نبوده وبه فکرواندیشۀ مردم خود وجهان می افتد. یعنی به این مفهوم  ؛این امپراتور خیراندیش وسخاوتمند ودانا طوری سنجیده بودکه؛هرگاه با افزون سازی یکمقدار جواهرات وثروت دیگراز دارائی شخصی خودش بالای این الماس؛  بابرشاه اظهار  نموده    بود   که   میتواند   برای (دونیم روز)حتا به تمامی مردم جهان اذوقه تهیه وتوزیع نماید...!(6)واین سلطان باتدبیرمدنیت پرور انچه که بنام غنائیم ولجه یا غنیمت واموال ودارائی که درجریان جنگها درمناطق وممالک تحت تصرف بدست می اورد انرا مال شصی تصورنکرده درابادیهاوسرسبزیها وشگوفائیهای مناطق ومحلات  متصرفۀ مربوطه ودرترمیم کاریها وویرانیهای ناشی ازجنگها هزینه مینموده است .واین الماس دردورۀ میرویس خان که گفته میشود اونیز ریشۀ تورکی دار د ؛بعداز ازدواج اوبادخترزیبای که به عاشقی ازخانوادۀ سلاطنتی بابری درشبه قارۀ هند دست میابد سرنوشت این الماس نیزبه افغانستان میکشد.ودران وقت است که شاهشجاع حکومت قندهاررا به شهزاده قیصرواگذارمیگردد.وشاه شجاع ملا

  ""عاشق شنواری" را خواسته اعدام و"الماس کوه نور"نیز ازقلعۀ اوگرفته میشود..(7)...ا     

دراینجا تفاوت صریح را بین زمامدران قبائیلی وتورکی وتفاوت فرهنگهارا بطورشفاف برملا میسازد:یک:-زمامدارتورک امپراتور بابرتحفۀ الماس که نهایت پرارزش و بزرگ وقیمت بهاترین شی درجهان وانهم با نام بزرگ تأریخی بنام کوه نور مشهور است؛حتا باافزود ازدارائی شخصی خود بالای ان میخواهد به فقرا وغربای جهان برایدونیم روز اذوقه توزیع کند که درفکر واندیشۀ مردم است. دوم :-اما زمامدارقبائیلی امیرعبدالرحمان بخاطردزدی وسرقت این الماس ملا عاشق شنواریرا به بهانه به کابل خواسته واورا اعدام نموده الماس رازقلعه اش خائینانه سرقت میکند.؟!-یعنی یک زمامدار دزد است؛ وزمامداردیگرصادق راستکار ومردم دوست وعادل که حتا درغم تغذیۀ گرسنه گان مردم جهان ازدارائی شخصی خود است.که همچوفرهنگ هرگزقابل مقایسه نیست و شده نمیتواند.ا 

امیرعبدالرحمان درصفحۀ(607)کتاب(تاج التواریخ) به قلم خود برای قتل وغارت جامعه چنین امراکید میدهدکه:"درانواع قتل وغارت مضائیقه ندارند..".ا خوانندۀ عزیزاین سطوربه مفهوم این دستور وعواقب شوم ان  به خوبی پی باید ببرند که؛درانواع قتل وغارت دزدی مضایقه ندارند که؛دربرگیرنده همه چیز،همه جاگیر،زمین گیر ودربرگیرندۀ انواع قتل وغارت وجنایات ونسلکشیهای دسته جمعی وکله منارسازیها وتصفیه های قومی وانواع فجائیع وخونریزیهای غیرقابل سنجش وتصوررا امرداده است؟؟؟!!!!-چگونه مقایسه شده میتواند.ا.ا.ا (*).." 

 

ح:- بیشترینه قتل وغارتها جنایات وفجائیع به جامۀ دین ومذهب ودرطی سده های اخیراوج تمدن وفرهنگ کنونی هم تحت عنوان جهاد اسلامی با باورهای تک روانه ی؛تک قومی طرازشئونیستی وفاشیستی که با برترجوئیهای زبانی ونژادی ومذهبی جنگها وخونریزیها بین زمامداران قبائیلی نیز رائیج بوده است.چنانچه امیرعبدالرحمان به اخلاف واحفاد خود به صفحۀ(446)کتاب تاج التواریخ خود چنین نصیحت نموده است:" به جهت اینکه تا ج وتخت افغانستان برای پسرها واخلافم درتخطیات دول خارجه ومدعیان افغانستان و"یاغیان اقوام دیگر"خود مملکت محفوظ بماند باید درباب تربیت نظامی توجه تامی داشته باشند.."یعنی به این مفهوم که یاغیان اقوام دیگر رانیز منحیث دشمن به عین نظر ی که به دشمن خارجی دارد هموطنان خودرا نیز بنام یاغی به حیث دشمن درردیف دشمنان خارجی قرارمیدهد که عمق تعصب کوررا دربین این جامعۀ قبیلوی به نمائیش میگذارد.ا

"(**)و همچنان درجای دیگرتا ج التواریخ مینویسد:"ای قادرمطلق قدرت درید قدرت قومی باشد..".(***)-زمامداران قبائیلی باسرکوبهای خونین وکله منار سازیها ازجوامع تحت استبداد؛خوف وترس ووحشت را درجامعه مسلط مینموده اند تا سائیر اقوام دیگرهرگزسربالاکرده نتوانند و دائیما مطیع باشند.ا-اما شاهان وامپراتوران تورک با همچو شعارها رفتارها وروشها دربراه اندازی جنگها؛بیگانه بوده وبا همچو شروط منظم وپلان شدۀ ایدئو لوجیک مآبانه مقید نبوده اند.وهدف ازراه اندازی وحملات بیشترانهاجنبۀ زورآزمائیها؛قدرت نمائیها وگسترش ساحات نفوذ توسعه وتحکیم بیشترقدرت امپراتوری بدون تعقیب یک ایدئولوژی خاص ومنظم ومهارتهای جنگی انها بوده است.هدف وتوجه انها بیشتربه خاطررشدوگسترش فرهنگ وهنروثقافت ترقی وشگوفائیها بوده است.بگونۀ مثال:امپراتوربابربعداز فتح سه جنگهای تحمیلی پانی پت درهند؛ازطرف شاهان وراجاهای متعصب هندی که ازنهایت تعصب درمقابل اسلام ومسلمین دران وقت شورشها ومقاومتهارا علیه اقلیتهای مسلمین وعلیه ساطنت تورکها "بابریها"تحمیل مینمودند.ازانروبابرپادشاه را مجبوربه جنگ میساختند تا ازمسلمانان تحت تهتدید بدفاع برخواسته و"باغیان"راسرکوب نماید.چنانچه بعداز پیروزی درسه جنگ پانی پت علیه راج پویت رانا سنگا مجبورمیشودکه این پیروزیرا تحت عنوان پیروزی اسلام برکفار اعلام نماید.که تاانوقت تحت این عنوان بطورمشخص واعلان شده جنگ نمیکرده است.(8)-.ا

 

خ:-امپراتوریهای تورکها بویژه دورۀ تیموریان درهرات و بطور اخص بابریها درهند ومناطق دیگرقلمرو خود بابر؛برخلاف زبان ستیزی وفرهنگ ستیزی زمامداران قبائیلی بدون کدام تعصب وتبعیض علی السویه حتا بیشتراززبان وفرهنگ خود درتوسعه ورشد زبان پارسهاپارسی توجه خاص داشته درانکشاف ورشد هنروادبیات وعلم وفرهنگ ومدنیت درمجموع در مناطق متصرفات خود بیشترازهمه تلاش به خرچ میداده است.وافزون بران درجریان جنگها به فرماندهان جنگی خود امراکید داده ونهایت احتیاط را مبذول میداشته تا ازتلفات؛ضایعات وکشتاربیگناهان وویرانیها جدأ جلوگیری به عمل اید..وتمام کوشش وسعی وتلاش انها دردورۀ امپراتوریهای تیموری وبابری واحفاد ان دران بوده است که؛بمجرد ختم جنگ درترمیم واحیای مجدد خرابیها وویرانیهای ناشی ازجنگها وحتا دراعمارمجدد ساختمانهای تأریخی وانهم بشکل افسانوی وبا افریده های ناب هنری واثاروابدات حیرت اورتأریخی را بمثابۀ ثروتهای لا یزال ملی وسرچشمه های سرشارعوایدملی دست یازیده از خود بجا گذاشته رفته اند؛وحتابهترتر ازپیشین ان اباد تر وشگوفاترنموده؛افتخارات ومباهات بزرگی را درتأریخها کمائی کرده امده اند.(9)-.ا

د:-باوجود نبود این دغدغه های عصرکنونی مانند دموکراسی،نهادهای دموکراتیک؛اصول وقوانین ومیثاقها ونهادهای حقوق بشری وغیره نهادهای دموکراتیک ومدنی؛زمامداران تورک واحفادان مانند امیر تیمورکه به زبان اوزبیکی تیمیروبه دری فارسی اهن معنا میدهد؛ازاثرکارکردهای خلاق وکمکهای دلسوزانه وخدمات برجستۀ انها درهمه عرصه های زندگی  از طرف مردم بعدازختم جنگها لقب امیرتیمور صاحب قران  یعنی شخصیت متین ومستحکم مثل اهنرا بخودمیگیرد.ویا به همین منوال لقب امپراتوربابرراکه معنای ان ببر راافاده میکند؛بخاطرانکه نهایت باجرئت شجاع وغیرتی مانند شیر یا ببر شهامت داشته که ازطرف مردم این لقب را کسب مینماید. که دران وقت مساجد نقش نهاد های مردمی راداشته اند و همچو القاب در خطبه ها خوانده میشده است.وبنام  اوولقب او مردم میبالیدند واحترام مینموده اند وجامعۀ تورک تا هنوز میبالند.نه بشکل غیرمشروع درغیاب مردم توسط گروهی یا بگونۀ فامیلی وتقلبی نام والقاب بابا ویا مانند شاهان ملتانی وابدالی ویا مانند امیرعبدالرحمان بنام امیر آهنین  ویا مانند محمدظاهرشاه مخلوع اخیری به شکل افتخاری که توسط اقای کرزی رئیس جمهور بخودهمچوالقاب را خلاف ارادۀ مردم انتخاب نموده باشند.(10)؛(11).و

اما این زمامداران قبائیلی وهواخواهان انها ؛برعکس تورکها ودیگراقوام تحت استبدادرا وحشی ظالم بادیه نشین وبیابان گرد خطاب مینمایند؛تا کسی ازصحراگردهای بیابانی وخیمه نشینهای کنونی که کمتربه فرهنگ ومدنیت معارف واهلی گری وشهرنشینی علاقمند هستند وتا کنون بشکل کوچنده وصحراگرد وبیابان گردهستند وبویژه که دردهه های اخیر اکثرأبه جنگ ابزارهای دست پاکستانیها وحلقات فاشیستی درافغانستان مبدل گردیده اند؛انها را نیز قسمأ برائت داده وکس نیزحق نداشته باشد که ازانها بنامهای بیابان گردخیمه نشین وحشی و بادیه نشین چادرنشین وبویژه نسلکش یادنکند؛حملات وهجوم انهاکه تحت عنوان دعوا بالای"علفچرها"به مواشی شان به این بهانه بخاطرغصب زمینها وجایدادها طی یک قرن اخیربه اینسو بالای جامعۀ تحت استبداد تورک وتاجیک  وبویژه قوم شریف هزاره به تأریخها ثبت گردیده وتا کنون دراین جامعه درجریان بوده است.که حتااخطارها وخروج سازی ملیتهای تحت استبدادازکشورابائی واجدادی خودها بوسیلۀ علم گل کوچی نمایندۀ مجلس که رسمأ ازطریق پارالمان افغانستا حضورجهانیان اعلام گردیده بود نمونۀ بارز ابزاربودن بدست فاشیسم افغانی وحامی انها نظامیان پاکستان را به نمائیش میگذارد..ا

ذ:-موئرخین ونویسند گان هندبرتانوی وانگلیسها وایرانیها وبه خصوص کتاب اخیری موئرخین انگلیسی"بمبرکریستینا وگازکوئین"تحت عنوان گریت مغول یا مغول اعظم بامنسوب سازی نسب تورکها  به مغول که تیموریان وبابریان را تحت عنوانگریت مغوگلز که ازاصل نام تورک بودن انها کمترتکذرداده شده است وپیوسته مغول مینامند که خود این امپراتورها درهیچ جائی از مغول بودن خود تذکری به عمل نه اورده اند.ویا انرا رد هم نکرده اند.که باید چگونگی این شکاکیتها وتفاوتها ؛هرگاه موجودباشد درست وشفاف تحقیق و مطالعه گردد.ومورخین نیزبرخی نظریات مشکوک داده ؛علاقه ونزدیکی روابط مغولها به تورکها که سفید هستند توسط همین موئرخین انگلیسی نظریات مشکوک داده شده است.وبه قرائین اشاره واکتفا گردیده است که صد درصد مغول  بودن را ثابت نمیسازد.واما همین موئرخین ازکارنامه ها وازخدمات ارزنده وافتخار امیزتورکهای تیموری وبابریها نیزدربسا موارد به خوبی وبه نیکی یاد اوری نموده اند. ازبابر پاشاه بنام دانا عالم عادل حکیم ودانشمند شاعر وفرهنگی وسخاوتمند خطاب نموده اند.وبویژه هندیها نیزبا مباهات وتا هنوز بنام انها با ساختن فلهای جالب وافسانوی وهستوره ای ازدوره های امپرا توریهای باعظمت بابریها درهند ازعدالت وسخاوت ازفرهنگ ومدنیت ازشکوه وعظمت وازشهرت مردمی  وازخوبیها ی انها درسراسر جهان معرفی نموده فخرومباهات مینمایند وعواید سرشارنیز ازاین مدارک  سینمائی همه ساله بدست می اورند.واما بادریغ نام زمامداران قبائیلی غیرتورک؛امیران وشاهان وبابا ها درتواریخ هندی ها بنامهای سارق ورهزن وغارتگرجنایتکارثبت گردیده است.وبا دید نفرت امیزی یاد اوری مینمایند.وبه همین منوال درتأریخها ودراثار پژوهشی علمی وتحقیقی موئرخین ونویسندگان داخلی ما چون مرحوم غلام محمد غبار-محترم عبدالحمید محتاط-واقای دای فولادی ودرسطح بین المللی نیزدربرخی اثاروتواریخ هندی؛انگلیسی-ایرانی وغیره ثبت گردیده است.(12)؛(13).ا

ر:-معذا تأریخها اکثرأ طوری رقم گردیده است که برخی موئرخین درقبال افشاگریهای وسیع وگسترده پیرامون حقایق وواقعیات عینی تأریخی،تلاش ورزیده اند یک مقدارمطالب را زرنگانه ومحافظه کارانه وقسمأجانبدارانه بخاطرکمرنگ سازی جنایات ووحشیگریهای زمامداریها قبایلی غیرتورک؛درجهت کمرنک سازی کارنامه هاوخدمات خوب زمامداریهای تورکها ویا با اندک تماس ازکناران عبورنموده وبیشترباعین حرفهای تکراری؛ ظالم ووحشی معرفی نموده اند.وبه خورجهانیان داده اند.جنایات وفجائیع هردوجانب ذیدخل درجنگهاراعادلانه بدون بغض وکین وغیرجانبدارانه انچه که هست نتوانسته اند درست انعکاس دهند وبه داوری تأریخ بسپارند.وبرائت دادن یکطرف ومحول سازی همه مسئولیتهای جنگها که حتا اکثرأاین جنگها تحمیلی بوده است به جانب دیگرجنگ  اگاهانه یانااگاهانه درتزریق نیش زهرآلود تعصب تلاشها نیز صورت گرفته است.یعنی به این مفهوم که یک طرف مطلوب جنگها گویا همیشه دست وپابسته بیغرض وبیگناه معرفی گردیده ودراین جنگها هیچ دست نیازیده ومقابله نکرده؛قتل وغارت وکشتارویرانی نکرده وگویاصرفأدرانتظارواستقبال مرگ وبه قربانی نشسته بوده است.وصرف یکطرف جنگ را همیشه تحمیل کننده،متجاوزوحمله ورمعرفی نموده اند.واین درحالیست که؛وقتا که جنگ شروع شود هردوطرف دربرابرهم قرارگرفته ؛کشتاروقتل وغارت وویرانیها وجنایات وخونریریها رامینمایند؛ اگرمتجاوزباشد یابه اصطلاح مدافع هردوشریک میگردد.ومقصربه جنایات میگردند.البته برخی تفاوتها ودید گاه ها دررفتارها وروشهای زمامدران داخل جنگ فرق میکند.ودرعملکردها انعکاس میابدکه؛کی قصدأ وعمدأ مانند امیرعبدالرحمان تحت عنوان دشمنان قطغن وبخشان ویا چون دورۀ نادرخان دریدونی -بنام جنوب وشمال شعارگونه ومنظم وباهدف بالای سائیرملیتهای غیرهمتبارخود جنگهارا تحمیل مینمایند.ویا هم عمدأ وقصدأ تکرارعین روش مانند زمامدارسلف قبائیلی خودکه منتها درجامۀ اسلام وجهاد باتغییرچهره امیرالموئمنین ها وخلیفت الله های اسلامی ساخت پاکستان اسلامی تیروریستی مثل ملا محمد عمریک چشمه رهبر طالبان ویا حکمتیار حزب اسلامی  وغیره که نام خدا تعدادشان زیاد وبه مودلهای جدید ساخته شده داخل مرزهای افغانستان میگردند؛همه اگاهانه پلان شده؛ایدئولوژیک وبه شیوۀ تیروریستی برمبنا فلسفۀجهادیسماسلامی ؛مکاتب ومدارس،مساجد وشفاخانه ها کتاب خانه ها وغیره تأسیسات عام المنفعه را اگاهانه به اتش میکشند؛نرس وداکترودهقان ومعلم شاگرد اطفال وزن ومرد تلویزیون وغیره را حلق اویز سنگسار دره وکیبل کاری مینمایندوبه این جنایات خود نیزاعتراف وانرا رسمأاعلام میدارند که همچوجنایات  راکرده اند وبه عهده هم میگیرند؛که بدتر اززمامداران وسلاطین 400 سال قبل ازامروزوبویژه وحشیانه ترجنایتبارتر وخونین ترازدوسده قبل رابه نمائیش میگذاردکه انهم بدستورپاکستان ونظامیگران تیروریست ان واسلام گرایان وهابی عرب عیاش اسلامی واخوند های ایرانی صورت میگیردکه درکشوردردرون این جامعه عملأ درجریان بوده است و به شهادت تأریخ اظهر منشمس است.که همه ثروت ودارائیهای عامه است،نه ازکدام شخص،امیر-شاه-وزمامداردیگر.که این اعمال شنیع حتا با فتوای انگریزی پاکستان وبه دستورمستقیم -ای-اس-ای تیروریست رهبرجهادیون اسلامی کنونی عمدأواگاهانه درجامۀ اسلام وتیروریسم صورت میپذیرد.وانهم دراین قرن معاصر اوج فرهنگ وتمدن تحت عنوان به اصطلاح سبوتاژ اقتصادی وتخریب بنیاد های اقتصادی وزیرساختها!به زعم خود مردم را به این ترتیب میخواهند به اصطلاح علیه دولت  تحریک وتغییراذهان نمایند. وبا این اعمال  ضدانسانی وبربرمنشانه وواپسگرایانۀ خود تلاش هم دارند ذریعۀ انگریزیها وپاکستانیها دوباره به قدرت بیایند که حتا بادولت فاسد-فاشیستی کنونی هم که جانشین ان ساخته شده وبالای این مردم بی نقش درسرنوشت خویش دوباره تحمیل میشوند هیچ  قابل مقایسه نیستند؛ چه رسد با دورۀ پربارفرهنگ وهنر وعلم  ومعرفت وتمدن درخشان تیموریان هرات ویا بابریان درسرزمین پهاورهندوستان که حدود 400سال قبل ازامروز  درصفحات زرین تاریخ مشعشع وتابناک فرمانروائیهای انها میدرخشد.که برخلاف زمامداریهای تورکان نتها ابادی نمیکنند بلکه ابادیها را قصدأ به ویرانه ها مبدل وبه اتش میکشند وحتا جایها ومناطقیراکه متصرف میشوند نیزدرانجا ویرانه های شان سالها همان قسم ویرانه باقیمانده وخشتی را هم بالای خشت نمیگذارند؛زیرااجازه از-ای-اس-ای ندارندو بدستورپاکستان باید ویرانه ترنموده وبه زمین سوخته مبدل سازند تا خاطرات اربابان خارجی خودرا خوشنود وجیرۀ مزدوری نوکری خودرا نیز حلال نمایند.واین تفاوتهارابا دوران شگوفان هنروفرهنگ وعلم ومعرفت واعمارشهرهای افسانوی سلاطین تورک؛چگونه میتوان مقایسه نمود که این فرهنگها بین هم زمین تا اسمان تفاوت دارند!؟

ز:- اکثرزمامداران قبائیلی ویا جهادیهای اسلامی امروزکه  چه درقدرت هستند ویا مخالفین طالبی وگلب الدینی  ان هردو یک هدف را به شیوه ها وچهره های مختلف پیش میبرند؛ یعنی قدرت سیاسی تک قومی پیوسته ودوامداراست که دست بدست میگرددودرفرایندسیاسی مطاب به منافع ملی پاکستان برضد منافع ملی افغانستان  داخل کارزار دولتمداری میگردند؛بنابرتسلط خرافاتسنتی-باورها وعقاید وذهنیتهای کور وبستۀ قبیلوی وقبیله سالاری ضدمدنیت وعقلانیت برپایۀ سنتگرائی سلفی محافظه کارانهوعقبگرد تاریک انیشانه ی که سراپای مغز وشعورواندیشۀ انها را تسخیروبه ان چون تارجولا نسج وبافت داده است؛میخواهند بااین حاکمیت جامدوخشک ومتحجرنوع شریعتی ساخت -ای-اس-ای ومولاناهای انگریزی ووهابی زن ستیزی ناکام ورسوای تکراری خودرا مستقرسازند.که این روشها ورفتارها با دوران عقلانیت ومدنیت حدود 400سال قبل امپراتوریهای اخیری تیموری بابری که زن وطبقۀ اناس وخانمهای کارفهم وکارشناس دانشمند براساس ویکی پیدیا های بابری وسائیر اسناد معتبرتأریخی دربسا موارد واموردولتمداریها ونظامی وسیاسی نقش پررنگ داشته اند؛مانند گوهرشاد بیگم درهرات وممتاز محل همسرشاه جهان وبویژه عمۀ او؛بااین عصرتسخیر کیهان وطبیعت واخرین پیشرفتهای علم و تمدن ساینس وتکنالوژی وتکامل علم وفرهنگ ومدنیت وعقلانیت که هیچ هم قابل مقایسه نیست.واین درحالیست که همین دین وائین اسلام درواقع توسط همین امپراتوران درشبه قارۀ هندوستان برده شده وگسترش داده شده است.پیروزی وظفرمندی سه جنگ پانی پت با راجا ها وشاهان هندی راجپوت رانا سنگا براوراق زرین تأریخ فتوحات امپراتوران تورکها درج گردیده است.ازحجاب وحقوق بین زن ومرد واحترام به مقام زن منحث مادر کاملأ واقف واگاه  بوده اند وازاستعدادهای خانمهای خود وزنان بافهم وبا خرد ودانشمند درهمه اوررسمی وملی اجتماعی وسیاسی وفرهنگی مشوره ومشارکت فعال داده؛و با ناموس ترین؛باننگ ترین وبا عزت وبا ابروترین دورۀ امپراتوریها را با همه صمیمیتها وصداقت ومهربانیها وبا قول وتعهد متین واستوار وبا مهمان نوازیها؛بویژه گفته شده که بابرپاشاه سلطان فقیردوست وغریب پرور؛مردمی وسخاوتمندی ازخود تبارزداده وهمیشه مورد حرمت واحترام عام وخاص بوده است.واما درمقابل سرکشیها وجاه طلبی های بیجای ودرمقابل کبر وغرور وگردن کشیها وناعادلی وبی انصافیها وبویژه با انانیکه خصومت ودشمنی علنی با این شاهان میورزیدند؛بیرحم بوده ومناسب حال شان پاسخ ورفتارمینموده اند وبه جایش میشانده اند.که به داستان ها وهستوریها وبه افسانه های شگفت انگیزی فراموش ناشدنی به تأریخها ثبت گردیده است.ا

حرف استنتاج گونۀ اخیری:-البته روشن است که طبیعتأ که این برتریها درهمه عرصه های خدماتی ؛هنری وفرهنگی دلسوزی ومردم دوستی وانچه که درمورد ان امپراتورها گفته امد؛باعث حسادت مخالفین نژاد تورک وبرخی نژادپرستان متعصب وبرتر جوی نیز گردیده است.که تلاشها درراه جعل سازی تأریخ وحتا باسرقت همچو افتخارات تأریخی ودرصدد نابود سازی هوئیت ملی انها درجریان است.که هستی وغنای تقلبی هوئیت وفرهنگ خودرا به نابودی ونیستی فرهنگ وافتخارات دیگران میبینند.وبویژه که رادیو-بی-بی-سی-نیزدراین اواخر تلاش میورزد همچواختلافات  را زرنگانه دامن بزند.وبمثابۀ یک دستگاه نشراتی کهنه کا کارکشته ومجرب سیاسی وزبان گویا ومبلغ جانبدارانگلیس بایک سر وصدها زبان  درقبال  پخش ونشخوار یک سلسله واقعیتهای مشهود وافشأشده صرف برای کسب اعتمادکذائی شنونده های خود بطوراغواکننده هوشیارانه ومحتاطانه درتحلیلها وارزیابیهای خود اختلا فات را نیز بین اقوام؛بویژه درافغانستان که بازار ان زایاد داغ است؛دست میازد. وسالهاست که به همچومسائیل دامن میزند.زیراتماس به مسائیل اتنیسیتی،بمثابۀ نیشترزدن به رگ اعصاب جامعه است که سراپای بدن همه جوامع وعناصر متشکلۀ انرا که باهم نسج وبافت داده است؛انرا متأثرومتألم میسازد.از ان رو این امرحکم میکند که تا بابرسی ها وتحلیلهای حقائیق نهفته وبه حاشیه رانده شده در تأریخ را غیر جانبدارانه درجهت رفع سوء تفاهمات وزمینه سازی برای مشارکتهای وسیع ملی وهمسوئیها؛ میتوان واقعیتها را چنانیکه هست مسئولانه انعکاس داده وسرمشقهای خوبی را برای نسل بالندۀ ایندۀ کشوربادیدگاه های وسیع فراقومی ونژادی وزبانی فراهم اورده وبا انجام خدمات ارزشمند فرهنگی وهنری وادبی رهنمود ورهنمای خوب واستقامت دهندۀ بی غرض وبی مرض درجامعه گردید.ا

 

جنوری/01/03

رویکردها ومنابع

ویکی پیدیای بابری-تارنمای ظهیرالدین محمد بابر-دسمبر/12-گوگل-!

دو--بی-بی-سی-بیش از400زبان از"تورکیه ریشه گرفته اند"-دسمبر/12

سه-- dale stephe frederic(2004), the garden of the -8-paradises,Babur and culture of Empire in central Asia,afghanistan and India,(1483-1530),Brill.pp.15,150.ISBN90-04-1370-76-

 چیشولم هاگ-بابرانسیکلو پیدیا-چاپ 11-مطبوعات دانشکدۀ کامبرج-1911م--

 اف-لهمان-ظهیرالدین محمد بابر-انسایکلوپیدیای ایرانی-چاپ جدید-2011م--

چهار--الحاج عبدالواحد سیدی-بازشناسی افغانستان-بخش 81-دوسلسله ازتورکان خراسان،اق قویونلو وقرا قویونلو ورابطۀ شان با عثمانیها-25/جون/12-سایت اریائی--(ازقول فریدون بیگ که او درتأریخ خود مینگارد:" درهمه جا او(اوزون حسن)درکاغذخود سلطان محمد فاتح را درهرجا محمد بیگ خطاب کرده وعمدأ با لقب سلطانی اسم نبرده است.(تأریخ امپراتورعثمانی-پیشین)-صص602-605)--وازجمله بی ادبی های زبانی اوبه سلطان محمدبه جواب کاغذ او ازاین قرار نوشت:"اگرکسی به جهت مساعدت چندروزۀ بخت دماغ خود مملو ازکبرونخوت نموده ازحدود خود تجاوزکند؛ازاعمال وانصاف بگذرد؛علامت بدبختی وانهدام بزرگی او خواهدبود؛خیالات پریشان جنون اوردرمغز تو مملو گردیده اند باید ازسربدرکنی؛گوش به نصایح ماآورده مملکت ما خانۀ اسلام است ازپدرتاپسرهمیشه مشعل مملکت ما ازروغن دل کفارمشتعل بوده است؛اگرتو وتابعیتی تو درحق مسلمانان بیرحمانه رفتارنمائید؛تو وبقیۀ ترا ازدشمنان مذهب محسوب داشته وازبرای اتهام این دشمنان دین ما اسپ خودرا زین کرده شمشیررا به کمربسته ایم؛تو نمیتوانی بگوئی که نمیدانستی یا خبرنداشتی؛بعدازاین نباید قدم به مملکت ما بگذاری و...وتو جواب این حکم سلطانی را خواهی داد.سلام برکسانیکه نمیخواهد جز خیر ونیکی را.."(همان)صص206-207

پنج--مرحوم غلام محمد غبار-افغانستان درمسیرتأریخ-صص338-354-جلد اول ودوم-چاپ1383

شش--Iran:The temurids and turkmen at Encyclopedia-Britica.شش--ر

چیشولم هاگ-انسایکلوپیدیای بابر-چاپ -11-مطبوعات دانشکدۀ کامبرج--1911م

ویکیپیدیا-دانشنامۀ ازاد-تارنمای ظهیرالدین محمد بابر--دسمبر/12--

هفت --غلام محمد غبار-افغانستان درمسیرتأریخ-جلد اول ودوم--چاپ1383م ص294

دای فولادی-افغانستان:قلمرواستبداد-چاپ 1377-ص607--*

ص-167-)(همان)و)--**

همان-ص-)297)--***

ص-101)--(همان-)---****

هشت---ویکی پیدیا -تارنمای ظهیرالدین محمد بابر-دسمبر/12

نه--(همان)و

 چیشولم هاگ-انسایکلو پیدیا-چاپ-11مطبوعات دانشکدۀ کامبرج-1911م--

ده --غلام محمد غبار-افغانستان درمسیر تأریخ-جلد اول ودوم-چاپ1383-ص137--

یازده---غلام محمد غبار-افغانستان درمسیرتأریخ-جلد-اول ودوم-چاپ--1383---محترم عبدالحمید محتاط--تأریخ تحلیلی افغانستان -چاپ سال2004--و بمبرکریستینا وگاس کوئین--

(Bamber,Cristina Gascogine),"The Great Moghuls"-First US edition1971.

دوازده--دای فولادی-افغانستان:قلمرواستبداد-چاپ-1377ص-2

یادداشت ها وخاطرات صاحب این قلم و...و--


January 2nd, 2013


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل تاریخی